رئالیسم (واقع گرایی) چیست؟
بنیانگذار واقع گرایی را ارسطو میدانند. در مکتب واقعگرایی، واقعیت خارجی یا هستی، عینی و مستقل از ذهن انسان تلقی میشود. مهم ترین اصل مشترک در میان واقع گرایان اصل استقلال است، به این معنا که دنیایی خارجی و مستقل از ذهن انسان وجود دارد. واقع گرایان علی رغم توافق نظرهایی که دارند از بسیاری لحاظ میان آنها اختلاف عقیده وجود دارد. به همین لحاظ واقعگرایان را به دو دسته تقسیم میکنند: 1-واقع گرایی قدیمی (عقلانی) 2-واقع گرایی طبیعی (علمی)
واقع گرایان عقلانی معتقدند که جهان مادی واقعی و مستقل از هپذهن وجود دارد، اما واقعیت را منحصر به جهان مادی نمیدانند. توماس آکوئیاس بنیانگذار واقع گرایی دینی فلسفه مسیحی جدید است که فلسفه رسمی کلیسای کاتولیک بنا نهاده نیز از این دسته است. ملاک ارزش شناسی دانش ها نیز میزان مطابقت آنها با دنیای خارجی است.
واقع گرایی طبیعی بعد از قرن پانزدهم و شانزدهم به ویژه بعد از انتشار افکار فرانسیس بیکن و جان لاک در قاره اروپا گسترش یافت. واقعگرایان طبیعی به مسائل غیر تجربی و متافیزیک با دیدگاه شک و تردید مینگرند. آنان راه کسب شناخت را تنها تجربه میدانند. اکثر واقع گرایان طبیعی وجود معنویات را منکر میشوند و معتقدند که وجودهای معنوی یا مجرد را نمیتوان به اثبات رساند. همچنین اغلب آنان منکر وجود آزادی اراده در انسان هستند و به انواعی از جبر در زندگی انسان معتقدند.
معروف ترین فیلسوفان واقع گرا
ارسطو، توماس آکوئیاس، فرانسیس بیکن، جان لاک، دیوید هیوم، اسپنسر و استوارت میل از معروف ترین فلاسفه این مکتب فکری هستند.
تعلیم و تربیت در نگاه واقع گرایان
واقع گرایان هدف از تربیت را سازگاری زندگی و مسئولیت پذیری در اجتماع میدانند. آنان معتقدند که معلم مسئول است که شاگردان را به فعالیت برانگیزد، امکان بحث و انتقاد به آنها بدهد و محصلان را افرادی واقع بین و نیک اندیش به بار آورد. همچنین محصلان باید در معرفت یا معلومات قابل اعتماد و یافتن انضباط تلاش کنند. فرایند تدریس معلم محور است و موضوعاتی که معلم تدریس میکند باید واقعی و غیرشخصی باشند و معلم نیز بر آنان مسلط باشد.