رفتن از این کج راهه تا کی؟
تقریباً تمام نظریه پردازان آموزشی، معلمان، دانش آموزان، اولیا و تقریبا تمام مردم ایران میدانند که نظام آموزشی کشور نیاز به تغییر و اصلاح دارد. اما این تغییر و اصلاح باید چگونه و به چه سمتی باشد؟ از اوایل دهه 90 که سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تدوین و ابلاغ شد، چه اتفاقاتی در کشور افتاد؟ آیا با گذشت بیش از یک دهه از ابلاغ این سند، تغییرات اساسی در آموزش و پرورش رخ داده است؟
در این پست سری میزنیم به خلاصه کتاب «گذار در بحران» نوشته اردوان مجیدی که به بررسی وضع فعلی آموزش و پرورش کشور پرداخته است و مهم ترین ویژگی های یک آموزش و پرور مدرن را تعریف کرده است.
اردوان مجیدی کیست؟
اردوان مجیدی، بیش از بیست و پنج سال است که در حوزه فناوری اطلاعات، مهندسی سیستمهای اجتماعی، و تعلیم و تربیت پژوهش و فعالیت می کند. او زمینه پژوهشی خود را بتدریج به حوزه معماری نظام های کلان سوق داد. در این مدت نظریه مهندسی و معماری نظام های کلان، که با گرایشی نهادی به مهندسی سیستم نگاه می کند، نظریه محوری او محسوب میشود. او صاحب سبک در طراحی معماری نظام های کلان است. طی حدود بیست و پنج سال گذشته، او مجری و معمار ارشد چند طرح و پروژه ملی در کشور بوده است.
وی از سال 1375 فعالیت در زمینه طراحی معماری نظام آموزشی کشور را بصورت یک علاقه شخصی آغاز نمود، و از سال 84 مطالعات در زمینه طراحی معماری برنامه درسی را دنبال کرد. این مطالعات در سال 1388 به ایجاد مدلی به عنوان یک پایلوت در تحول نظام آموزشی منجر شد. ایشان مدرسه «حکمت» را تأسیس کردند. مدرسه حکمت، بیش از آنکه یک مدرسه پیشرو باشد، سئوالاتی را پیش روی نظام آموزشی موجود قرار داده و آن را به چالش می کشد. مدرسه حکمت پارادایم متفاوتی از تعلیم و تربیت را پیش روی ما باز می کند، و باورها و پیش فرض های مرسوم در مورد تعلیم و تربیت را تغییر داده، و جایگزین های ممکنی را برای آن ارائه می کند.
خلاصه ای از کتاب «گذار در بحران»
کتاب گذار در بحران در سال 1399 توسط انتشارات خبرگزاری فارس در 9 فصل و 498 صفحه منتشر شد. در ادامه به خلاصه ای از هر فصل این کتاب پرداخته میشود:
فصل اول: فرصت در تنگنای بحران
آیا «بحران کرونا» میتواند یک فرصت برای رسیدن به یک جامعه تعلیم و تربیتی مطلوب باشد؟
علیرغم تمام دشواریها، مصیبتها و مشکلاتی که در بحران کرونا ایجاد شده، و احتمالا حداقل تا سال آینده نیز ادامه خواهد داشت، به نظر میرسد،میشود این تهدید را به فرصت تبدیل کرد. تغییراتی که ناخواسته در نظام برنامه درسی رسمی ایجاد شده، میتواند بخشی از پابندهای قبلی نظام صنعتی را از پای نظام باز کند، و چابکتر و انعطافپذیرتر عمل کند. اتفاقی که باعث میشود، یک نظام میانی و گذار تعلیم و تربیت، در این شرایط بحران محقق شود. این نظام گذار، یک پله از نظام صنعتی گذشته فاصله گرفته، و به اندازه یک گام موثر به نظام برتر نزدیک میشود.
فصل دوم: نقشه تحلیل
تعلیم و تربیت، مستقل از کرونا، درگیر چه چالش هایی است، و چه تحولی در آن در شرف وقوع است؟ و چه راهبردهایی برای مقابله با این چالش ها وجود دارد؟
در ترسیم آینده و تحلیل گذار به آن در یک بحران، طیفهای مختلفی از راهبردهای مدیریت بحران قابل تصور است. از راهبردهای منفعل و هم نوا گرفته که در مقابل بحران ایجاد شده نقشی منفعل بازی میکند، تا راهبردهای فعال که شرایط لازم را برای مقابله با حوادث تمهید میکند، و «راهبردهای» فوق فعال که سناریوهای مختلفی را برای انواع شرایط احتمالی پیشبینی میکند، و آشفتهحال که تردید در نوع اقدام و بیبرنامهگی در آن حاکم است. اگر بخواهیم از تبیین سناریوهای مختلف محتمل استفاده کنیم، در یک رویکرد عمومی برای شرایط بحران و پس از بحران، میتوان چهار سناریوی رشد، فروپاشی، جامعه نظمیافته، و جامعه تحول یافته را مورد تصور قرارداد.
تحلیل اتفاقی که در حوزه تعلیم و تربیت در حال وقوع است، عمدتا ما را به سمت سناریوی جامعه تحول یافته میکشاند. اما لازمه ترسیم این سناریو و راهبردهای متناظر آن، شناخت و تبیین پدیدهها، بحران و تحول پدیدهها در بحران است.
فصل سوم: نظام تربیت در چالش
فرزندان خود را برای چه به مدرسه میفرستیم؟
عموما پاسخ عوام در مورد این سوال، این خواهد بود که فرزندان به مدرسه میروند تا درس بخوانند و یاد بگیرید. جالب این است که عملا همین پاسخ عوامانه است که تحقق پیدا میکند. شاگردان درس میخوانند و چیز یاد میگیرند. اما چه درسی را و برای چه میخوانند؟ چرا بخوانند؟ چرا این درس را خواندنی تلقی میکنیم؟ و چه چیزی یاد میگیرند؟ و چرا باید یاد بگیرند؟ اینها سوالاتی است که پاسخ به آنها، ما را متاسف میکند.
ما به زور کتابهای درسی شاگردان را به تفکر همگرا سوق داده و آنها را ترغیب میکنیم تا تنها از زاویه محدودی به مسئله نگاه کنند و فقط از روشهای قدیمی و بیان شده برای حل مسئله استفاده کنند.
رویکردهای کتابهای درسی، شاگردان را از تفکر واگرا به زوایای مختلف مسئله و راه حلهای خلاقانه منع میکند و در این مسیر قدرت تفکر و خلاقیت و هویت شاگردان از بین رفته و توانمندیهای آنها به سطح مجریان دستورالعملهای کاملا مشخص تقلیل پیدا میکند.
فصل چهارم: میدان یادگیری، اما از جنس دیگری
از این کلاس بیرون میروید و به کلاس دیگری که به همین صورت در گوشه دیگری از سالن قرار دارد، وارد میشوید. شاگردان و مربی همه به صورت یک حلقه روی زمین نشسته، و در مورد موضوعی بحث و گفتگو میکنند. پس از نیم ساعت گفتگوی آنها تمام شده و پخش و پلا شده و آنها هم نظیر کلاس قبلی در گروههای مختلف مشغول انجام کارهای خودشان میشوند.
در کلاس دیگر یک فیلم مستند با پروژکتور پخش میشود و شاگردان در گوشه گوشه کلاس نشسته و فیلم را نگاه میکنند و در دفترشان چیزهایی یادداشت میکنند. گهگاه یکی از شاگردان که این مستند را او در بخش پروژه درسی خودش انتخاب کرده، فیلم را نگه میدارد و در مورد آن صحنه فیلم توضیح میدهد و معلم نیز به او در این بحث کمک میکند. بقیه شاگردان هم در هنگام پخش فیلم نکاتی را مطرح میکنند.
در فصل چهارم «کتاب گذار در بحران» مفاهیم و روشهایی اساسی مانند خودفراگیری، کلاس معکوس، بستههای آموزشی، یادگیری چندسطحی مورد بررسی قرار گرفتهاند.
فصل پنجم: در تلاطم ورود به آینده
زمستان سال ۱۳۹۳، نرم افزار تاکسییاب، آغاز به کار کرد. بعد از مدتی اسم اسنپ روی آن گذاشته شد. اولین برخورد برخی مسئولین حوزههای شهری با آن، مسخره کردن و جدی نگرفتن آن بود. اما تا یکسال بعد، اوضاع عوض شد. مسئولین تاکسیرانی از تاثیرگذاری نامطلوب آن بر درآمد تاکسیهای شهری و آژانسها صحبت میکردند. «کمکم» مسئولین دست به دامان زور برای توقف آن شدند. آخر سر هم با آن کنار آمدند و قواعد آن را پذیرفتند.
طی فقط دو سال، مسائلی مانند کمیابی تاکسی در روزهای برفی و بارانی، چانهزنی بر سر کرایه، رفتار نامناسب رانندگان تاکسی، سوار نکردن مسافران فراوانی که به انتظار تاکسی ایستاده بودند و عبور تاکسیهای خالی، تاکسی نداشتن آژانسها و مسائل متعدد دیگر، ناگهان شکل عوض کرده، و اتفاق دیگری در کف خیابان در حال رقم خوردن بود. معادلات تاکسیها، «آژانسها» و سازمانهای مرتبط با آن، دچار تغییر جدی شد.
اتفاقی که پیشبینی میشد، اما در حوزه باور مسئولین قابل درک نبود!
در صورتی که نظام تعلیم و تربیت خودش را در بافت جدیدی پیدا نکند، بافت جدید بیرون نظام رسمی شکل خواهد گرفت و نظام رسمی مجبور خواهد بود برای ادامه حیات خود، خودش را در این بافت شکلگرفته، با پذیرش قواعد آن، بهزور جا کند.
چرا که اگر نظام رسمی تحقق چنین بافتی را برای تعلیم و تربیت باور نکند و بخواهد در همان بافت سنتی خود بماند جامعه منتظر او نخواهد ماند. و نظام رسمی تعلیم و تربیت با یک نظام غیررسمی متفاوت مواجه خواهد شد که نمی داد با آن چکار کند مگر آنکه در آن حذف شود.
در این فصل به بررسی مسیر آینده که در آن آموزش با ساختارها و شکلها و مفاد متنوعی ارائه میشود و شخص در بین آنها قدرت انتخاب بسیاری دارد، پرداخته شده است. لزوم تغییر دیدگاه و باور محافظه کارانه مسئولین یکی از عوامل مهم در این مسیر است.
فصل ششم: بسترهای راهبردی در تحول
برای گذار از گذشته به آینده، لازم است از مسیر فناوری عبور کنیم. اما چه فناوریای؟ آیا باید به دامان استفاده از ابزارهایی نظیر آنچه که موسوم به هوشمندسازی است بیفتیم؟ و نادانسته تصور کنیم که اگر ابزاری را به کلاس درس آوردیم، تحول صورت گرفته است؟ یا ماجرای استفاده از فناوری عمیقتر از آن است؟
اینکه برای یک مربی بسترها و فناوری مزاحم است، و برای یک مربی «کمککار» و تسهیلکننده جدی، به باور و نگاه مربی برمیگردد. حتی نگاه شاگردان در این میان خیلی مهم نیست. شاگردان بلافاصله با فناوری، سازوکارها و رویکرد خو میگیرند، و به آن عادت میکنند. اما این مربیان هستند که بر اساس باورهای قبلی خودشان، بهسادگی زیر بار یک نگاه جدید نمیروند، و در مقابل آن مقاومت میکنند.
این فصل به دنبال معرفی یک ابزار نیست بلکه درصدد تلاش برای فهم این مسئله است که چگونه یک فناوری میتواند نوع و بافت تعلیم و تربیت در مدرسه را دچار دگردیسی کند.
فصل هفتم: تعلیم و تربیت در تلاطم دو بحران
تعلیم و تربیت در دو شرایط بحرانی قرار دارد. از یک سو نظام تعلیم و تربیت در پاسخگویی به نیازهای جامعه درمانده شده، و از ایفای ماموریتهای دوگانه که مربوط به «آمادهسازی» شاگردان برای زندگی در جامعه و ساخت یک جامعه مطلوب است، بازمانده، و جامعه و خود را درگیر بحران تربیت نیروی انسانی کرده است.
از سوی دیگر جامعه و حاکمیت در تنگنای بحران کرونا و پساکرونا، درگیر چالشهای متعددی شده، که این چالشها نظام تعلیم و تربیت را نیز بینصیب نگذاشته است. و نظام تعلیم و تربیت در تلاطم این دو بحران، مجبور است سطح جدیدی از بافت عملکردی و ماهیتی نظام را تجربه کرده، و به واسطه آن ارتقاء پیدا کند. این سطح جدید، نظام آرمانی و مطلوب نیست، اما یک پله نسبت به نظام موجود، تحول و تکامل یافته است. این نظام که ما آن را نظام گذار مینامیم، تجربه متفاوتی را برای جامعه رقم میزند، و مقدمات تحقق نظام متعالیتر را فراهم میکند.
فصل هفتم به بررسی حکمرانی متفاوتی که نظام رسمی و نظام اجتماعی با آن مواجه شده است و باید خودش را با این نظام تطابق دهد و در آن هضم شود پرداخته است. برخی از مشخصههای این تحول در حوزههای حاکمیت، حکمرانی و جامعه نیز، که در ترسیم تعلیم و تربیت کرونایی و پساکرونایی تاثیرگذار است در این فصل مورد توجه قرار گرفتهاند.
فصل هشتم: راهبردهای گذار
آیا باید از همان سازوکارها و قوانین گذشته در فضای جدید بهره برد؟
بزرگترین خطا در این شرایط این است که با همان قوانین و معادلات برنامه درسی معمولی و سازوکارهای آن، برنامه درسی در شرایط ایجاد شده را تحلیل کنیم. یعنی همانطور که در مدرسه بر کتابهای درسی و بودجهبندی اجرای آنها، و یادگرفتن موضوعات این کتابهای درسی، به صورت نعل به نعل عادت داشتهایم، به همان شکل هم برنامه تحصیل شاگردان در منزل را تعریف کرده، و انتظار از عملکرد شاگرد و ارزیابی او را هم به همان شکل اجرا کنیم.
اما طی کردن مسیر تحول آن هم در سطح تغییر پارادایم، در شرایط بحرانی، معمولا کار پیچیده و دشواری به نظر میرسد. در شرایط درگیر شدن با مسائل پیچیده، اولا داشتن تجسمی از کل فضا و اتفاقات آن بسیار مهم است. اگر تجسم خوبی از مسائل داشته باشیم، و ابعاد موضوع را خوب فهم کنیم، بهتر میدانیم که چه اقدامی را انجام دهیم.
در این فصل به تبیین مشخصههای تعلیم و تربیت مورد انتظار در شرایط شیوع کرونا، و نیز پسا کرونا پرداخته شده است و چند اقدام گلوگاهی، که نقش سرزنجیره مطلوب را در تغییر پارادایم نظام صنعتی تعلیم و تربیت، به پارادایم نظام برتر، ایفا می کنند معرفی شدهاند.
فصل نهم: ساز و کار عملیاتی در گذار
برای مدیریت وقایع و شرایط ایجاد شده و همچنین جهت «شکلگیری» معماری گذار، یک مدل عملیاتی تحول ارائه شده است. در این مدل اقدامات گلوگاهی مثل مستقل کردن موضوعات و اهداف آموزشی کتاب درسی، مدیریت حضور و فعالیت شاگردان و تعاملات مبتنی بر سکوها که در این حرکت ضروری هستند مورد اشاره قرار گرفتهاند.
در فصل نهم بر اساس ترسیم مشخصههای معماری تعلیم و تربیت گذار و تبیین راهبردهای گذار که در فصل های هفتم و هشتم انجام شد، یک مدل عملیاتی تحول را در تحقق این راهبردها، برای سوق دادن وقایع و شرایط بحرانی ایجاد شده و تغییر آرایش فوری بافت نظام تعلیم و تربیت، به سمت شکل گیری معماری گذار، تبیین شده است. در تحقق این مدل سازوکارهای عملیاتی در معماری گذار، به شکل مبسوط به بررسی اینکه چه اقداماتی؟ در چه عملیاتی؟ توسط چه کسانی؟ انجام شود نیز پرداخته شده است.
نقد و نظر افراد صاحب نظر در نظام آموزشی کشور درباره این کتاب
دکتر نوید ادهم (مشاور عالی وزیر آموزش و پرورش): آقای مجیدی از افرادی است که هم کار عملی و هم کار نظری انجام داده اند که باعث می شود انتقال تجربه و اندیشه در نوشته هایش انجام شود. آقای مجیدی در این کتاب (گذار در بحران) ضمن نقد از ساختار جایگزین هم صحبت می کنند و در کنار نقد، راهکار هایی هم برای مسئولین اجرایی ارائه می دهند.
دکتر محمود مهرمحمدی (نظریه پرداز و تصمیم ساز نظام آموزشی کشور): کتاب آقای اردوان مجیدی به خواننده فرصت تصور یک انقلاب تازه در آموزش و پرورش را میدهد. انقلابی که گامهای آغازین آن در بحران کرونا و از سرناچاری برداشته شده و لازم است گامهای اساسیتر آن به تدریج با میل و آگاهی و برنامهریزی برداشته شود. اگر برداشته نشود، قهرا فرصت ارزشمندی از دست میرود و چرخه ناکارآمدی استمرار پیدا میکند.
دکتر نبی اصلانی (مدرس دانشگاه و کارشناس تعلیم و تربیت):
گاهی اوقات مشاهده می شود یک تعداد کتاب توسط یک عده ای تحت عنوان صد کتاب که می بایست در طول عمر مطالعه کرد، معرفی می شود. به نظر اینجانب مطالعه این کتاب (گذار در بحران) برای تمامی دغدغه مندان حوزه تعلیم و تربیت از نان شب هم واجب تر است و می بایست قبل از هر نوع فعالیت تربیتی به این کتاب ارزشمند مراجعه کرد. در یک کلام، این کتاب سند پیش نیاز تحول در آموزش و پرورش است.
مهم ترین نکات این کتاب از دیدگاه من
کتاب گذار در بحران، کتاب بسیار خوبی است که به فعالان تعلیم و تربیت در کشور یک افق و چارچوب فکری میدهد. آقای مجیدی در این کتاب معلم را به باغبان یا نجار تشبیه میکنند. معلمان نجار آن دسته از معلمانی هستند که توجهی به تفاوت ظرفیت ها و استعدادهای دانش آموزان ندارند. در نجاری، برای ساخت یک میز، تمام اندازه ها کاملا مشخص هستند و زمان رسیدن به محصول نهایی نیز مشخص است. تمام چوب ها با هر ظرفیتی در نهایت تبدیل به یک نوع میز و با یک شکل و اندازه خواهند شد. معلمی که مانند نجار عمل میکند نیز اینگونه است و سعی دارد بدون توجه به استعدادهای ذاتی هر فرد، تمام دانش آموزان یک کلاس را زمانی معین به یک نتیجه واحد برساند و در این مسیر تفاوت علایق و استعدادها نادیده گرفته میشود. اما معلمی که مانند یک باغبان عمل می کند، باید نقش تسهیل گری داشته باشد. باغبان تنها زمینه های مناسب برای رشد و شکوفایی یک گل را فراهم میکند و اجازه می دهد تا خود آن گل در زمان مناسب شکوفا شود. معلم نیز باید اینگونه باشد و او باید تنها تسهیلگر آموزشی باشد و ابزارهای مناسب برای رشد دانش آموز را فراهم کند تا دانش آموز مورد نظر در زمان مناسب خود به رشد و تعالی برسد. عنصر مهم در این فرایند قطعا صبر و حوصله خواهد بود. در این نگاه قطعا فرایند خودفراگیری در دانش آموز بسیار مهم خواهد بود و دانش آموز باید خود به سمت آموزش و یادگیری حرکت کند.
در این مسیر اما چیزی که موجب میشود خودفراگیری در دانش آموز رشد یافته و دانش آموز خودش به سمت تعالی حرکت کند، استفاده از یک سکوی آموزشی جامع است. یک پلتفرم آموزشی مانند نرم افزار شاد که البته این پلتفرم باید 4 ویژگی مهم داشته باشد:
- مدیریت فعالیت های شاگردان: تعیین کار و تکالیف توسط مربی باتوجه به ویژگی های متربی براساس درسنامه های ویدویی، تمرین های تعاملی و آزمون های آنلاین
- محتوای آموزشی مناسب: ارائه محتوا براساس نیازها و سطح رشد دانش آموز و گرفتن بازخورد از دانش آموز درباره محتوا و میزان تناسب و مفید بودن محتوا
- رصد وضعیت دانش آموزان: کمک به شناسایی نقاط ضعف و قوت دانش آموز
- امکان تعاملات اجتماعی و ارائه انتقادات و پیشنهادات با تشکیل مثلث تعامل کادر آموزشی، دانش آموزان و اولیا دانش آموزان
آن سکوی آموزشی که این 4 ویژگی اساسی را داشته باشد در ایجاد یک نظام آموزشی برتر نقشی اساسی ایفا میکند.
در ادامه آقای مجیدی معتقدند 6 گلوگاه اساسی و مهم در بحث تحول در نظام آموزشی کشور وجود دارد که برای تحول در نظام آموزشی باید ابتدا به تحول در این 6 موقعیت پرداخت:
- تغییر کتب درسی فعلی به مجموعه ای از محتواهای متنوع که براساس علایق، نیازها و توانایی های دانش آموزان تنظیم شده اند.
- تغییر در نظام ارزشیابی: تغییر حافظه محوری و مقایسه ای به ارزشیابی هر فرد براساس رشد و پیشرفت خودش و در طول فرایند
- نقش آفرینی جدید معلمان: نقش معلم به باغبان بودن و نه نجار بودن
- حرکت به سمت رویکرد آموزش اکتشافی و خودفراگیری
- تغییر محیط فیزیکی آموزشی و استفاده از معماری جدید و نوین
- استفاده از سکوهای آموزشی
منابع:
1. مجیدی، اردوان (1399). گذار در بحران. تهران: نشر خبرگزاری فارس.
2- سایت آقای اردوان مجیدی: https://ardavan-majidi.ir