خلاصه کتاب روش تربیت کودک (علی صفایی حائری)
بخش سوم
جملات طلایی بخش سوم:
- و همین است که آخوند زاده های سنتی، زود رنگ عوض میکنند؛ زیرا آنچه را که یاد گرفته اند، نمی تواند در مقابل انتقادهای تند امروزی، نیازهای آنان را برطرف کند.
- عیب داستان های امروزی این است که در اوج جریان، خواننده سطحی را داغ می کند و نهیب میزند ولی این حرارت دوام نمی آورد.
- کسی که می خواهد کودکی را به هدفی یا مکتبی پایبند کند، نباید این ها را به او تحمیل کند.
- نباید فقط به فکر داغ کردن دانش آموز بود؛ زیرا دانش آموز داغ، به سرعت سرد خواهد شد.
- کودک هم مغز دارد و هم قلب. از این رو هم نیاز به روشنفکری دارد و هم روشندلی.
- اگر دانش آموز روشن شود، روشنگری خواهد کرد.
برای مطالعه بخش سوم به ادامه مطلب مراجعه کنید.
خلاصه کتاب روش تربیت کودک (علی صفایی حائری)
بخش سوم
در تربیت، نباید فقط به فکر داغ کردن دانش آموز ود؛ زیرا دانش آموز داغ، به سرعت سرد خواهد شد. اما اگر دانش آموز روشن شود، روشنگری خواهد کرد. یکی از مهم ترین راه های پرورش و رشد کودک، استفاده از داستان های خوب است. اما داستان های امروز چند عیب دارند: 1-سطحی بودن 2-علمی بودن 3-شعاری بودن
سطحی بودن: بیشتر داستان ها سطحی هستند؛ زیرا برای مثال یک انقلابی را شرح میدهند که چگونه از همه چیز میگذرد و چگونه پیروز میشود. اما زمینه ای که این انقلاب را ساخته و طرز فکری که آن را رشد داده است، بررسی نمیشود.
علمی بودن: بعضی داستان ها فقط علمی هستند و روی حافظه و خودآگاه انسان کار میکنند و از ظرافت های هنری بی بهره اند. اما این عنصر هنر است که با ناخودآگاه انسان و تخیل او کار دارد و بر دل می نشیند.
شعاری بودن: در این داستان ها، خواننده از جریان اصلی داستان دور است و فقط نتیجه ی برداشت های نویسنده را میخواند و درحالی که آمادگی ندارد، از او دعوت میشود تا مانند قهرمان داستان عمل کند و مانند او به کاری مشغول شود.
این نومنه از داستان ها در اوج جریان، خواننده را داغ می کنندو بر او نهیب می زنند ولی این حرارت دوام نمی آورد.
کودک هم مغز دارد و هم قلب؛ بنابراین او هم به روشنفکری نیاز دارد و هم به روشن دلی. استعدادهای کودک را با دو عامل احتیاج و هدف باید بارور کرد. شناسایی احتیاجات کودک و هدف قرار دادن آن ها برای او. اما باید بسیار احتیاط کرد. کسی که می خواهد کودکی را به هدف یا مکتبی پایبند کند، نباید آن را به کودک تحمیل کند و با شعارها او را داغ کند. نباید تنها سنت ها را به کودک آموخت و از آموزش چرایی و ضرورت پرداختن به این سنت ها بی توجهی کرد؛ زیرا این کودک در دوران بلوغ، دچار ضدسنت ها میشود و از گذشته خود می بُرَد و در آینده بدتر از آنان میشود که با آن سنت ها آشنایی ندارند.
و همین است که آخوند زاده های سنتی، زود رنگ عوض میکنند؛ زیرا آنچه را که یاد گرفته اند، نمی تواند در مقابل انتقادهای تند امروزی، نیازهای آنان را برطرف کند. آن ها تنها پوسته و سطحیات را آموخته اند و با اندک تغییر در محیط زندگی یا رسیدن به سن بلوغ و استقلال شخصیت، دچار تردید و سپس بدبینی نسبت به آموخته های خود میشوند و آن تفکرات به صورت کلی کنار می گذارند و اگر به صورت کلی کنار نگذارند، دیگر تنها به صورت ظاهریو برای حفظ ظاهر به آن ها عمل خواهند کرد.